دوشنبه , ۱۸ فروردین ۱۴۰۴

ایستاده بر شانه‌ غول‌های کوهنوردی گفتگو با رینهولد مسنر

مطلب پیش‌رو، مصاحبه و گفتگو با راینهولد مسنر است که توسط اش روتن انجام شده و در سایت اکسپلورر وب در ۱۶ نوامبر ۲۰۲۰ منتشر شده است. به دلیل نکات جالب و ارزشمند این مصاحبه، تصمیم گرفتم بخش‌های مهم آن را به فارسی ترجمه کرده و در اختیار مخاطبان این سایت قرار دهم.

ایستاده بر شانه غول‌ها، جمله‌ای مشهور از آلبرت اینشتین است. غول‌های این فیزیکدان برجسته، اسحاق نیوتون و ارشمیدس بودند. اینشتین گفته است: “زمانی دنیا را بهتر می‌بینی که بر شانه غول‌ها بایستی.”

این حقیقتی است که هر تغییر و موفقیتی بر اساس یک نظریه درست شکل می‌گیرد. باید اعتراف کرد که دیدگاه مسنر درباره کوهنوردی با واقعیت‌های جاری همخوانی بسیاری دارد. کوهنوردی در واقع یک تاریخ شفاهی و کتبی است. صعودهای انجام‌شده در گذشته، اولین صعودها، مسیرهای پیموده‌شده، رکوردهای پیشکسوتان، و هر آنچه که در طول زمان باقی مانده، همگی بخشی از این تاریخ هستند. تنها کسی می‌تواند تاریخ را به جلو ببرد که به خوبی آن را بشناسد.

لئو دیکینسون، کارگردان مستند (Everest Unmasked)، درباره اولین صعود بدون اکسیژن به اورست می‌گوید: “مسنر مشتاق‌ترین انسانی است که من تاکنون روی کره زمین دیده‌ام.” شاید آنچه رینهولد مسنر را به بالاترین ارتفاعات و دورترین عرض‌های جغرافیایی سوق داده، حداقل تا حدی درک عمیق او از بافت تاریخی ماجراجویی باشد.

منتقدان مسنر اغلب او را به غرور غیرضروری متهم می‌کنند، اما او فلسفه‌ای دارد که به‌خوبی در یک جمله قابل توصیف است: ایستاده بر شانه غول‌ها!

انسان ویژه ای نیستم

وقتی شماره را می‌گیرم، نفسی عمیق می‌کشم و مصمم هستم که از این فرصت بهترین بهره را ببرم، چرا که بعید می‌دانم دوباره چنین موقعیتی پیش بیاید. لحظه‌ای بعد، با رینهولد مسنر صحبت می‌کنم؛ اولین کسی که توانست تمام ۱۴ قله بلند جهان را صعود کند و بدون استفاده از کپسول اکسیژن کمکی بر قله اورست بایستد. او همچنین از قطب جنوب، بیابان گبی و تبت عبور کرده است.

پیس از شروع مصاحبه او به من می‌گوید: «من خود را انسان ویژه‌ای نمی‌دانم و فکر نمی‌کنم که برای انجام ماجراجویی‌های بزرگ یا صعود به ارتفاعات، بهترین فرد بوده باشم.»

این تماس را با مسنر ترتیب دادم تا دیدگاه او درباره ماجراجویی و اکتشافات و نحوه آمادگی‌اش برای این چالش‌ها را بفهمم. این بخشی از پروژه‌ای بلندمدت است که در آن با افرادی که در شرایط سخت قطبی، دریایی، بیابانی و کوهستانی به موفقیت‌های بزرگ دست یافته‌اند، صحبت می‌کنم.

گفتگو با راینهولد مسنر (سلفی معروف راینهولد مسنر بر فراز قله نانگاپاربات)
گفتگو با راینهولد مسنر (سلفی معروف راینهولد مسنر بر فراز قله نانگاپاربات)

آمادگی ذهنی مهم‌تر از آمادگی بدنی

همانطور که گفتگو را شروع می‌کنیم، مسنر تأکید می‌کند: «به نظر من، رویکرد ذهنی از رویکرد فیزیکی مهم‌تر است، به خصوص برای این ماجراجویی‌های افراطی.» این صحبت باعث می‌شود که بیشتر به موضوع آماده‌سازی ذهنی قبل از یک اکتشاف بپردازم.

او توضیح می‌دهد: «همه ما با چالش‌هایمان بیشتر آشنا می‌شویم، بنابراین به تصاویر نگاه می‌کنیم، تاریخ را مطالعه می‌کنیم و به شرایط موسمی می‌پردازیم. اگر نتوانم از قبل تمام آنچه ممکن است اتفاق بیفتد، مکان و دشواری‌های آن را تصور کنم، برای یک اکتشاف آماده نخواهم بود. البته از نظر فیزیکی می‌توانید تمرین کنید، مانند پیتر هابلر و من که در خانه، بر روی کوه‌های تند برای تقویت عضلات، قلب و ریه‌ها تمرین می‌کردیم. اما شناسایی و همزادپنداری با آنچه قصد انجامش را داشتیم، بسیار مهم‌تر بود.»

مسنر ادامه می‌دهد: «تمام رویاها، اکسپدیشن‌ها و صعودهایی که انجام دادم، همگی بر اساس تجربیات گذشته شکل گرفتند. قبل از عبور از قطب جنوب، من همه سفرهای شاکلتون، آموندسن، اسکات و دیگران را مطالعه کردم. این مطالعه به من امکان داد که قبل از رفتن به آنجا، به خوبی برای آن آماده شوم.»

ایستاده بر شانه‌ غول‌های کوهنوردی گفتگو با راینهولد مسنر ( تصویر ۱)
ایستاده بر شانه‌ غول‌های کوهنوردی گفتگو با راینهولد مسنر ( تصویر ۱)

غریزه فعال

مانند بسیاری از کوهنوردان موفق، مسنر نیز به دقت و برنامه‌ریزی در صعودهای خود اهمیت می‌داد، اما او فراتر از آن رفت و به تاریخ گذشته نگاهی انداخت تا از تجربیات پیشینیان نشانه‌هایی بیابد.

اینکه مسنر اکتشافات گذشته را به‌عنوان بخشی از آمادگی خود بررسی می‌کند، یک موضوع است، اما من کنجکاو بودم که چگونه او موفق شد برنامه‌هایش را در شرایط سخت و غیرقابل کنترل اجرا کند. بسیاری از هم‌دوره‌ای‌های او در ارتفاعات بالا جان باختند. آیا او مهارت‌های ذهنی خاصی را توسعه داده بود؟

او می‌گوید: “من واقعاً خوش‌شانس بودم. بعدها فهمیدم که در سال‌های پنج تا پانزده سالگی‌ام، بسیاری از صعودهای متوسط و آسان را انجام دادم و این باعث شکل‌گیری یک غریزه در من شد، غریزه‌ای نسبت به طبیعت و حیات وحش. من بهترین کوهنورد نبودم، اما حس قوی‌ای داشتم که بدانم کجا باید بروم، مسیر کجاست، سرعت باد چقدر است، سنگ‌های سست کجا هستند و سنگ‌های محکم کجا. این غرایز در وجود من بدون آموزش مشخصی نهادینه شده بودند. حتی دهه‌ها بعد، وقتی فعالیت‌های مختلفی مانند صعودهای بلند و عبور از بیابان‌ها را انجام دادم، این غرایز را بهتر درک کردم.”

او ادامه می‌دهد: “فکر می‌کنم این غریزه بود که به من نشانه‌هایی می‌داد تا بگویم، ‘حالا وقت برگشتن است، وقت ترک کردن است. این کار خیلی خطرناک یا دشوار است، شاید چیزی در برنامه یا اکتشاف ما به‌طور کامل سازماندهی نشده بود.’ تصمیم برای ادامه دادن یا بازگشت، بدون محاسبه و فکر کردن، به‌طور غریزی گرفته می‌شد.”

ایستاده بر شانه‌ غول‌های کوهنوردی گفتگو با راینهولد مسنر ( تصویر ۲)
ایستاده بر شانه‌ غول‌های کوهنوردی گفتگو با راینهولد مسنر ( تصویر ۲)

شکست به عنوان قسمتی از سرنوشت

مسنر هیچ ابایی از مواجهه با شکست ندارد و با صراحت می‌گوید: “حداقل در یک سوم برنامه‌هایم شکست خوردم. مردم همیشه از موفقیت‌هایم صحبت می‌کنند، اما واقعیت این است که بارها و بارها شکست خورده‌ام. وقتی سعی کردم از سیبری به کانادا بروم، در قطب شمال ناکام ماندم. در صعود به قله‌های ۸۰۰۰ متری، ۱۳ بار شکست خوردم. من کوهنوردی هستم که بیشترین شکست‌ها را در زندگی تجربه کرده‌ام.”

شکست، هرچند برای هر ورزشکار نخبه‌ای دردناک و اجتناب‌ناپذیر است، اما برای کوهنوردان جنبه دیگری هم دارد: رنج جسمی. در طول ۱۲ ماه گذشته با افرادی که اولین صعودهای هیمالیا، رکوردشکنی‌های قطبی، دوندگان فوق ماراتن و صحرانوردان پیشگام بوده‌اند، صحبت کرده‌ام. یک موضوع مشترک بین همه آن‌ها، تجربه رنج است. برای برخی، این رنج بخشی از جذابیت ورزش‌شان و هویت‌شان است؛ اما برای دیگران، مانند مسنر، رنج جسمی یک نتیجه ناخواسته است که باید با آن کنار آمد.

رنج به عنوان بخش گریزناپذیر

مسنر در پاسخ به این پرسش که آیا با گذشت زمان رابطه‌اش با درد تغییر کرده و توانایی تحمل رنج او کاهش یافته است، می‌گوید: “من به‌دنبال درد نبودم، اما درد بخشی از بازی است، به‌ویژه در ارتفاعات بالا. ریه‌ها درد می‌کنند، سر درد می‌گیرد، عضلات درد می‌کنند… این اتفاقات اجتناب‌ناپذیر است.”

مسنر ادامه می‌دهد: “کوه‌نوردی در سطح بالا یک بازی با درد است. هرچه پیرتر شدم، کمتر توانستم این دردها را تحمل کنم.” او از دست دادن قدرت و چابکی خود در سنگ‌نوردی به‌دلیل از دست دادن انگشتان پا صحبت می‌کند و این‌که چگونه توانایی تحمل دردش با گذر زمان کاهش یافته است.

“در سال‌های جوانی، با وجود شرایط سخت، توانایی جسمی خوبی داشتم و می‌توانستم با کمی غذا و تحمل سرما به نتایج بزرگ دست یابم. اما با افزایش سن، تحمل درد برایم سخت‌تر شد. در سن ۴۵ سالگی کمتر از ۲۰ سالگی‌ام می‌توانستم رنج را تحمل کنم. اکنون ترجیح می‌دهم با پاهای خود به حمام بروم تا با صندلی چرخدار.”

مسنر در ادامه می‌گوید: “رنج هرگز محرک اصلی من در ورزش نبوده، اما بخشی از کوهنوردی است. با تجربه‌هایی که در دولومیت‌ها، آلپ و بعدها در آند داشتم، یاد گرفتم که با درد کنار بیایم و آن را بپذیرم. برای من، این دردها همواره جزئی از صعود به ارتفاعات بوده‌اند، اما نه چیزی که به دنبال آن باشم.”

ایستاده بر شانه‌ غول‌های کوهنوردی گفتگو با راینهولد مسنر ( تصویر ۳)
ایستاده بر شانه‌ غول‌های کوهنوردی گفتگو با راینهولد مسنر ( تصویر ۳)

کوهنوردی تفریح نیست

مسنر با تاکید بر اینکه کوهنوردی صرفاً یک تفریح یا سرگرمی نیست، می‌گوید: “اگر نسل جوان می‌گویند این همه سرگرم‌کننده است، من باور نمی‌کنم. این فقط کلمه‌ای است که امروز همه از آن استفاده می‌کنند زیرا همه چیز باید سرگرم‌کننده باشد. اما واقعیت این است که قرار دادن دست در یک شکاف و فشردن آن برای صعود، یا صعود در دمای ۴۰ درجه زیر صفر بدون ماسک اکسیژن در نزدیکی قله اورست، هیچ‌کدام سرگرم‌کننده نیست. غرق شدن در برف تا زانو و ادامه دادن به صعود روی زانو و آرنج در شیب تند کوهستان، نیز به هیچ وجه سرگرم‌کننده نیست.”

او اضافه می‌کند که کوهنوردی برای او نه تنها یک ورزش، بلکه یک بیان فرهنگی است. مسنر معتقد است که سبک او در کوهنوردی پیروی از یک سنت خاص است که بر پایه فلسفه و تاریخ بنا شده است. او انتقاد می‌کند که امروزه بیشتر کوهنوردان به سالن‌های ورزشی روی آورده‌اند و این دیگر ارتباطی با کوهنوردی سنتی ندارد.

ایستاده بر شانه‌ غول‌های کوهنوردی گفتگو با راینهولد مسنر ( تصویر ۶)
ایستاده بر شانه‌ غول‌های کوهنوردی گفتگو با راینهولد مسنر ( تصویر ۶)

چرا باید این کار را انجام داد؟

اگر کوهنوردی در ارتفاع بالا شامل مبارزه جسمی و خطر بالایی است، چرا باید این کار را انجام داد؟ جرئت کردم کلیشه‌ای‌ترین سوال را بپرسم: چرا؟

مسنر با پرسیدن این سوال که چرا باید با وجود همه خطرات و سختی‌ها، کوهنوردی در ارتفاعات بالا انجام شود، به بیان فلسفه خود در مورد این فعالیت می‌پردازد. او کوهنوردی را نه به عنوان یک ورزش ساده، بلکه به عنوان یک بیان فرهنگی و بخشی از تاریخ و فلسفه‌ای بزرگ‌تر می‌بیند. مسنر توضیح می‌دهد که ماجراجویانی مانند مومری، مالوری، و شیپتون پایه‌های این فلسفه و تاریخ را بنا نهادند و او نیز چالش‌های خود را بر اساس همین میراث فرهنگی شکل داده است.

او تاکید می‌کند که در کوهنوردی سنتی هیچ قانون ثابتی وجود ندارد و درست و غلطی مشخص نیست؛ بلکه همه چیز بر پایه فلسفه و تاریخ بنا شده است. مسنر با نقد اینکه امروز ۹۰ درصد سنگنوردان به سالن‌های سنگنوردی می‌روند و به ورزش‌های مصنوعی روی آورده‌اند، می‌گوید که این نوع فعالیت‌ها هیچ ارتباطی با آلپینیسم واقعی ندارند. او معتقد است که هرچند این ورزش‌ها عالی هستند و حتی در المپیک نیز به رقابت گذاشته می‌شوند، اما دیگر آن روح اصیل کوهنوردی را که او در تاریخ و فلسفه می‌بیند، در خود ندارند.

“من در فعالیت خود، یک بیان فرهنگی یا یک مسئله فرهنگی می‌بینم و نه یک مسئله ورزشی. بنابراین، یک تاریخچه و فلسفه‌ای در مورد مومری، مالوری، شیپتون… من در مورد چند ماجراجوی بریتانیایی صحبت می‌کنم، آن‌ها پایه‌ای برای ایجاد چالش‌هایم فراهم کردند. من تمام کارهایم را بر اساس آنچه که قبلاً اتفاق افتاد و فلسفه آن‌ها بنا نهادم… سبک من در کوهستان پیروی از یک سنت خاص است، و فکر می‌کنم که این سنت کوهنوردی چیز خاصی نیست.”

ایستاده بر شانه‌ غول‌های کوهنوردی گفتگو با راینهولد مسنر ( تصویر ۴)
ایستاده بر شانه‌ غول‌های کوهنوردی گفتگو با راینهولد مسنر ( تصویر ۴)

توریسم یا کوهنوردی

رینهولد مسنر، به انتقاد از تغییراتی که در ماجراجویی‌های کوهنوردی سنتی ایجاد شده، پرداخته و می‌گوید: “آنچه در اورست رخ می‌دهد، توریسم خالص است.” او معتقد است که این ماجراجویی‌ها به یک تجارت تبدیل شده‌اند، جایی که گردشگران با پرداخت هزینه‌های بالا، از زیرساخت‌هایی که توسط شرپاها فراهم شده، برای صعود به قله استفاده می‌کنند. با این حال، مسنر اذعان دارد که اصولاً گردشگری اشکالی ندارد و برای بسیاری از مردم، از جمله کسانی که در آلپ زندگی می‌کنند، منبع درآمد محسوب می‌شود.

او خاطرنشان می‌کند که اکنون شرپاها و خانواده‌هایشان نیز می‌توانند از این نوع گردشگری بهره‌مند شوند و امرار معاش کنند.

ریشه در تاریخ

مسنر اهمیت ویژه‌ای برای تاریخ و میراث این ورزش قائل است. او، که موسس شش موزه کوهستانی در شمال ایتالیا است، به‌شدت به ارزش‌های تاریخی و فرهنگی کوهنوردی پایبند است. مسنر با مطالعه داستان‌ها و دستاوردهای پیشینیان، از جمله افرادی مانند فرانک وایلد که در اکتشافات قطب جنوب شرکت داشتند، ارتباطی عمیق با این تاریخ برقرار کرده است. او معتقد است که این تاریخچه‌ها و داستان‌های گذشته برای او به اندازه تجربیات خودش در کوه‌ها اهمیت دارند و تأثیر بسزایی در شکل‌دهی به فلسفه و تصمیماتش داشته‌اند.

مسنر می‌گوید: “من کتابی در مورد فرانک وایلد، دست راست شکلتون در سفر استقامتی قطب جنوب، خریدم. وقتی به این داستان‌ها فکر می‌کنم، برای من شبیه به تجربه‌ای زنده است. هرچند که در خانه‌ام نشسته‌ام، اما در ذهنم به قطب جنوب سفر می‌کنم. انگار با وایلد صحبت می‌کنم و او را می‌شناسم. این داستان‌ها برای من به همان اندازه تلاش‌ها و موفقیت‌های خودم مهم هستند.”

این دیدگاه مسنر، که بر احترام به تاریخ و میراث کوهنوردی تأکید دارد، بخشی اساسی از فلسفه اوست. او باور دارد که شناخت عمیق از تاریخ، نه‌تنها الهام‌بخش است، بلکه به‌طور مستقیم در تصمیمات و اقدامات جسورانه‌اش نقش دارد. این نگرش، نشان‌دهنده احترامی است که مسنر برای کوهنوردان پیشین قائل است و اهمیت حفظ و درک این میراث را به خوبی نشان می‌دهد.

مسنر در ادامه می‌گوید که این روزها بیشتر به جای جستجوی ماجراجویی‌های جدید، از طریق خواندن کتاب‌ها و زندگی در خاطرات ماجراجویی‌های گذشته به دنبال تجربه‌های جدید می‌گردد. با این حال، او تأکید می‌کند که هرچند تحولات بسیاری در دنیای کوهنوردی رخ داده، اما شناخت و احترام به تاریخ و میراث کوهنوردی همچنان برای او از اهمیت زیادی برخوردار است.

گردآوری ٫ترجمه و تدوین: امیر سعید احمدی منبع اصلی مطلب: خلاصه گفتگوی با راینهولد مسنر از [سایت اکسپلورر وب ]

راینهولد مسنر: کوهنورد تمام دوران ها

تقسیم و اشتراک با ذکر منبع از ویژگیهای ارزشمند کوهنوردان است:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *