در کوهنوردی، رؤیا آغاز راه است و گامهای نخست، کلید حرکت در هر مسیر بهشمار میآید. اما صعود به قلههای بلند تنها با رؤیا محقق نمیشود. برای رسیدن به اوج، باید هدفگذاری دقیق، استراتژی روشن، تاکتیکهای هوشمند و تکنیکهای فنی را بهکار گرفت. صعود به قلهای مانند اورست، تنها زمانی ممکن میشود که با تعریف یک استراتژی صعود به اورست همراه باشد. این مفاهیم را پیشتر در مقالهی «استراتژی موفقیت در کوهنوردی: از رؤیا تا تکنیک» بهصورت نظری بررسی کردیم.
با این حال، کوهستان جای تئوری صرف نیست. لمس یخ و باد، تجربهی شکست و پیشرفت، مفاهیم را از ذهن به واقعیت میآورند. در این مقاله، تلاش میکنیم آن ساختار نظری را با یک مسیر واقعی، یعنی تجربهی صعود به اورست، پیوند بزنیم. رؤیای بزرگ وقتی معنا مییابد که گامبهگام بهسوی آن حرکت شود.
برای این منظور، به یادداشت آقای رضا زارعی، رئیس وقت فدراسیون کوهنوردی ایران و عضو تیم صعود ایرانی به اورست در سال ۱۳۷۷، استناد میکنیم. او در وبلاگ «کوه قاف» در بلاگ «راه رسیدن به اورست» پنج مرحلهی کلیدی برای آمادگی صعود به این قله را معرفی کرده است. این مراحل نهتنها برای علاقهمندان به اورست، بلکه برای تمام کوهنوردانی که میخواهند صعودهای بزرگ را تجربه کنند، نقشهی راهی عملی و الهامبخشاند.
در ادامه، با بهرهگیری از مقالهی پیشین و ساختار پیشنهادی آقای زارعی، هر مرحله را بررسی میکنیم و نشان میدهیم مفاهیم هدف، استراتژی، تاکتیک و تکنیک چگونه در میدان واقعی کوهنوردی معنا پیدا میکنند.
آنچه در این مقاله خواهیم خواند:
رؤیا و هدفگذاری بر پایهی واقعیت
برای بسیاری از کوهنوردان، رؤیای صعود به قلهای شاخص آغاز مسیر است. اورست، با ارتفاع ۸۸۴۸ متر، نهتنها بلندترین نقطهی زمین، بلکه نماد بلندپروازی و آزمون نهایی برای بسیاری از کوهنوردان بهشمار میرود. اما این رؤیا، اگر بدون شناخت و هدفگذاری دنبال شود، به مسیری پرخطر و ناتمام میانجامد. در مقابل، اگر با برنامهریزی و واقعبینی همراه شود، میتواند نقطهی آغاز حرفهایگری باشد.
آقای رضا زارعی، عضو تیم اعزامی به اورست در سال ۱۳۷۷، در یادداشت خود مینویسد: «اورست نه خیلی بلند است و نه خیلی دستنیافتنی، اما برای رسیدن به اوج آن باید بسیار تلاش کرد.» این نگاه، روح واقعی هدفگذاری در کوهنوردی را بازتاب میدهد: نه اغراقآمیز و نه سادهانگارانه.
هدفگذاری مؤثر باید بر پایهی شناخت تواناییها، محدودیتها، واقعیتهای فنی و فرصتهای پیش رو شکل بگیرد. تنها در این صورت، رؤیا از مرز خیال فراتر میرود و به مسیر عملی رشد و موفقیت تبدیل میشود.

استراتژی، طراحی گامهای بلندمدت
آقای رضا زارعی، رئیس وقت فدراسیون کوهنوردی و عضو تیم صعود به اورست در سال ۱۳۷۷، در یادداشت «راه رسیدن به اورست»، پنج مرحلهی مشخص را برای آمادگی صعود ترسیم میکند و با این ساختار، یک استراتژی واقعی و عینی را ارائه میدهد.
در مرحلهی اول، آموزش مهارتهای پایه همچون حرکت در برف و یخ، نجات از شکاف، استفاده از کلنگ و کرامپون الزامی است. زارعی تأکید میکند: «یادگیری اصول اولیه، پایهای محکم برای پیشرفت ایجاد میکند.»
مرحلهی دوم تمرین در قلههای برفی میانی و سفر به کشورهای همجوار را شامل میشود. او مینویسد: «صعود هر کوهی درسی دارد.» آرارات، کازبکی، البروس یا کلیمانجارو، فرصتی برای تجربهی ارتفاع، فرهنگ، و سازگاری ذهنی فراهم میکنند.
در مرحلهی سوم، صعود به قلههای ۶۰۰۰ تا ۷۰۰۰ متری مانند خانتنگری، آکانکاگوآ یا لنین، مهارت کمپزنی و تابآوری بلندمدت را تقویت میکند. این تجربه، سکوی پرتابی بهسوی صعودهای بالاتر است.
مرحلهی چهارم به صعود قلهای ۸۰۰۰ متری اختصاص دارد. زارعی پیشنهاد میدهد: «برای اورست، دستکم یک قلهی بالای ۸۰۰۰ متر مانند چوآیو یا ماناسلو را تجربه کنید.» این مرحله آزمونی واقعی برای آمادگی ذهنی، فنی و جسمی کوهنورد است.
در مرحلهی پنجم، نوبت به اورست میرسد. آقای زارعی در پایان مقالهاش مینویسد: «شما سالها را صرف کسب تجربه کردهاید؛ اورست اگر مسیر را درست پیموده باشید، قابل دستیابی است.»
این پنج مرحله، بهروشنی ساختار عملی مفاهیم مقالهی «استراتژی موفقیت در کوهنوردی» را نشان میدهند. تجربهی زارعی اثبات میکند که هیچ صعودی تصادفی نیست؛ اورست، نتیجهی زیستشدهی یک چرخهی دقیق از رؤیا، هدفگذاری، برنامهریزی و اقدام است.
در کوهنوردی، استراتژی یعنی طراحی مسیری گامبهگام برای رسیدن به هدفی بزرگ. این مسیر باید واقعگرایانه، تدریجی و متناسب با تواناییهای فردی باشد.

تاکتیک: تطبیق برنامه با واقعیت میدانی
در مقالهی پیشین، تاکتیک را ابزارهایی اجرایی معرفی کردیم که در دل استراتژی و در واکنش به شرایط پیشبینینشده به کار میروند. این تصمیمها در لحظه اتخاذ میشوند، اما تنها با آمادگی و شناخت دقیق از مسیر، معنا پیدا میکنند.
در صعودهای بلند، تاکتیکهایی مانند انتخاب سبک صعود—چه آلپی سبکبار، چه محاصرهای با کمپهای متعدد، یا سبک کپسوله—مستقیماً بر سرنوشت تیم اثر میگذارند. انتخاب این سبکها به شرایط منطقه، زمان در دسترس، آمادگی تیم و هدف نهایی بستگی دارد.
آقای رضا زارعی در مرحلهی سوم و چهارم یادداشت خود، به نقش تعیینکنندهی این تاکتیکها اشاره میکند. او تأکید میکند که کوهنورد باید در شرایط ارتفاع بالا بیاموزد چگونه تصمیم به برگشت بگیرد، برنامهی کمپها را با تغییرات جوی تطبیق دهد، و در برابر علائم بیماری ارتفاع واکنش بهموقع نشان دهد. او مینویسد: «در این مرحله، باید با شرایط غیرمنتظره کنار آمد»؛ جملهای که خلاصهای از مفهوم تاکتیک در کوهنوردی است.
تاکتیکها توانایی تیم در مدیریت عدم قطعیتاند. درک شرایط یخچال، ظرفیت بدنی، وضعیت روانی و شرایط تیم، همراه با شناخت سبکهای صعود، پایههای تصمیمگیری در لحظه را میسازند. بدون این مهارتها، حتی دقیقترین برنامهها نیز در میدان عمل از هم میپاشند.
تکنیک: اجرای دقیق در لحظهی تصمیم
هیچ برنامهای بدون اجرای فنی و مهارت عملی کامل نمیشود. تکنیک در کوهنوردی یعنی توانایی بهکارگیری مهارتها، نهفقط در کلاس، بلکه در دل طوفان، روی شیب یخزده، و هنگام خستگی یا فشار روانی.
مهارتهایی چون کار با طناب، استفاده از کلنگ، حرکت روی برف سخت، نجات از شکاف، تشخیص پلهای یخی، و برپایی کمپ در شرایط سخت، باید آنقدر تمرین شده باشند که کوهنورد در لحظهی تصمیم، بدون تردید آنها را اجرا کند.
آقای رضا زارعی در مقالهاش این مهارتها را برمیشمارد؛ از «خودامدادی» و «کار با کلنگ» تا «همطنابی در ارتفاع». او یادآوری میکند که این مهارتها فقط در دورههای آموزشی آموخته نمیشوند، بلکه باید در تمرینهای میدانی نهادینه شوند.
تکنیک، حلقهی اتصال دانش به عمل است. کوهنورد در لحظهی بحران، نه به کتاب و آموزش، بلکه به حافظهی حرکتیاش تکیه میکند. این اعتماد، تنها زمانی شکل میگیرد که تمرین، تجربه و تکرار، مهارتها را به بخشی از وجود کوهنورد بدل کند.

جمعبندی: استراتژی، وقتی زنده میشود که زیسته شود
تطبیق مفاهیم نظری مقالهی «استراتژی موفقیت در کوهنوردی» با تجربهی آقای رضا زارعی در مسیر صعود به اورست، نشان میدهد که این مفاهیم تنها در تئوری معنا ندارند. هر مرحله – از جرقهی رؤیا تا هدفگذاری دقیق، طراحی استراتژی، اجرای تاکتیک و بهکارگیری تکنیک – زمانی معنا پیدا میکند که کوهنورد آنها را زندگی کند.
استراتژی، وقتی جان میگیرد که کوهنورد آن را در مسیر واقعی، در طوفان، در بازگشتهای سنجیده و در اردوگاههای مرتفع تجربه کرده باشد. صعود به اورست، نماد این فرایند کامل است؛ اما این مسیر، الگویی کاربردی برای دستیابی به هر هدف بزرگ در کوهنوردی و زندگی نیز به شمار میآید.
گردآوری و تدوین: امیر سعید احمدی
صعودهای زمستانی: اصول، چالشها و مهارتهای کلیدی از تاکتیک تا تکنیک