اولین صعودهای شاخص برج بزرگ ترانگو از مسیرغربی توسط تیمی از آمریکای شمالی و صعود دیواره نوردان نروژی و ماجرای گشایش مسیر سفر بزرگ توسط جان میدندورف و خاویر بونگارد، هدف این مقاله است.
در منطقه قراقورام و در بالای ۶۰۰۰ متر ارتفاع از سطح دریا ، باید برای مواجه با دمای انجماد، کمبود اکسیژن، بهمن، باد و طوفان شدید آماده باشید.
صعود از دیواره بزرگ ترانگو «گریت ترانگو» ، دانش، مهارت، قاطعیت و قدرت ذهنی را به چالش میکشد.
محل رفع خستگی و استراحت بسیار کمی در مسیرهای پیچیده و سخت بزرگترین دیواره جهان وجود دارد. وقتی یک بخش آن تمام می شود، ممکن است قسمت دیگری ظاهر شود که تصورش را هم نمی کردید. ممکن است عکسی از یک صعود قبلی دیده باشید اما وقتی به پای دیواره میرسید متوجه میشوید که واقعیت چیز دیگری است و عظمت آن هوش از سرتان میبرد.
شما را به مطالعه این مقاله پر هیجان و زیبا دعوت میکنم:
آنچه در این مقاله خواهیم خواند:
کوتاه٫ مختصر٫ مفید
در مطلب «برج های ترانگو پادشاه دیواره های جهان» متوجه شدیم که:
• برج های ترانگو در منطقه قراقروم پاکستان قراردارند و از منحصر به فردترین و مشکل ترین اهداف دیواره نوردی جهان محسوب میشوند.
• دستیابی به قلل این ستون های سنگی عظیم مستلزم صعود دست کم هزار متر مسیر فشرده دیواره نوردی با درجه سختی بالا آن هم در ارتفاع بالای ۵۰۰۰ متر از سطح دریا است.
• صعود این برجها را با وجود ارتفاعی حدود ۶۰۰۰ متر، حتی دشوارتر از بسیاری قلل بالای ۸۰۰۰ متری است.
• دانش کوهنوردی فنی در سطوح بالا، مهارت و تجربه ، قاطعیت و قدرت ذهنی و روحی بالایی پیش نیاز کتمان ناپذیر برای صعود این برجها است .
• برج بزرگ ترانگو یا گریت ترانگو، یکی از معروفترین برج های مجموعه برجهای ترانگو است.
اگر مقاله «برج های ترانگو پادشاه دیواره های جهان» را هنوز مطالعه نکردید شاید الان وقت مناسبی باشد.
برج بزرگ ترانگو
برج بزرگ ترانگو، بخشی از برج های ترانگو، در شمال یخچال طبیعی بالتورو در زیرشاخه بالتورو موزتاق قراقورام قرار دارد.
برج بزرگ ترانگو که به گریت ترانگو معروف است ارتفاعی معادل ۶۲۸۷ متر از سطح دریا دارد و دارای یک قله اصلی و سه قله فرعی با ارتفاع تقریباً مساوی است. قله مرکزی (قله اصلی)، قله شرقی، قله غربی و قله جنوبی. هر چهار قله ارتفاعی بیش از ۶۲۰۰ متر دارند.
قله مرکزی با ارتفاع ۶۲۸۶ متر از سطح دریا برای اولین بار در ۲۱ ژوئیه ۱۹۷۷ توسط کوهنوردان ایالات متحده آمریکا بنامهای کیم اشمیتز، گالن راول، جان راسکلی، دنیس هنک و جیمز موریسی صعود شد. آنها از مسیری صعود کردند که از سمت غرب شروع می شد و به بالای جبهه جنوبی ختم می شد.
داستان این صعود از رویا تا تحقق آن به مانند تمامی ماجراهای کوهنوردی زیبا و خواندنی است.
گالن راول یکی از اعضای این تیم که به عنوان دیواره نوردی پیشرو و عکاس حرفه ای کوهنوردی شناخته می شود، در کتاب نور کوه خود نوشته : اگر من در سال ۱۹۷۵ (دوسال پیش از اولین صعودشان) عکسی از برج بزرگ ترانگو را نگرفته بودم ، شاید هرگزرویا و تصمیم اولین صعود از گریت ترانگو شکل نمیگرفت. او توضیح میدهد در سال ۱۹۷۵، در حالی که در مسیر صعود به قله کی ۲ بود، شاهد طلوع خورشید و درخشش سحرانگیز برج های ترانگو بوده است. و بطور عاشقانه و شاعرانه ای مینویسد:
«نور سپیده دم قلهها را بواسطه دید فوقالعاده شفاف بعد از طوفانهای تندری، جذاب کرده است، در حالی که موسقی کلاسیک بتهوون را از هدفون واکمن همراهم شنیده میشود حتی بدون اینکه از کیسه خواب بیرون بیایم، زیپ در ورودی چادرمان را بازکردم و از میان درز در ورودی چادر٬ شاهد طنازی برجها و ستون های برفی و یخی بودم که هنوز کسی از آنها صعود نکرده بود، قطعه به قطعه و فریم به فریم از آنها عکس گرفتم”
مسیر بی بازگشت تیم نروژی
جبهه شرقی برج بزرگ ترانگو با ارتفاع دیوارهای در حدود ۱۶۰۰ متر، یکی از بلندترین دیواره های عمودی در جهان است. در تابستان ۱۹۸۴، یک تیم نروژی تصمیم گرفتند خود را از طریق ستون شمالی به قله شرقی (۶۲۳۱ متر) برسانند . مسیر انتخابی، آنها را به چشمگیرترین دیواره عمودی کل توده برد و تا کنون جزو یکی از صعودهای شاهکار کوهنوردی محسوب میشود.
تیم نروژی ها از چهار نفر تشکیل شده بود اما تنها دونفر از آنان موفق به صعود بلندای برج اصلی شدند. تیم قله نروژی متشکل بود از: هانس کریستین دوزت و فین دالهی. متاسفانه و به دلایل نامعلوم هر دو کوهنورد در هنگام فرود جان باختند.
کلسرود از اعضای تیم پشتیبانی اینگونه می نویسد: “مانند بسیاری از پروژههای دیگر…این ایده در خانه در اتاق نشیمن شکل گرفت.” آنهم با دیدن یک عکس.
وقتی نروژی ها وارد منطقه شدند، کمپ اصلی خود را در یک گودال کوچک، مسطح و شنی بین پشته های مورین و دامنه کوه برپا کردند.
مورین پشته سنگهای بزرگ و کوچک و اغلب صیقلی و بسیار روان و سست هستند که بواسطه حرکت یخچالهای طبیعی ازعمق یخچالهای طبیعی به حاشیه و کنار مسیر یخچالهای طبیعی رانده میشوند مورین گفته میشود. سنگهای کوچکتر به همراه شن و ماسه عموما زیر سنگهای بزرگتر قرار دارند. از همین روی بسیار ناپایدار و غلطان هستند. عبور از آنها چالش برانگیز و خسته کننده است. در برخی نواحی و در لابلای شن وماسه زیر سنگهای بزرگترمورن ها و با صرف وقت بسیار میتوان کریستالهای یخچالی زیبایی یافت.
به دلیل فقدان اطلاعات صحیح و گزارش صعود آنها از قبل چیز زیادی در مورد آن برجها نمی دانستند!. آنها فقط سه یا چهار عکس که از ارتفاع یخچال بالتور گرفته شده بودند را مورد بررسی قرار داده بودند که در آنها فقط قسمت بالای دیواره برج نمایان بود و بخش پایینی و عظیم دیواره در آن دیده نمیشد! طبق گزارش خود بخش پایینی و عظیم دیواره تنها زمانی قابل مشاهده است که سطح و ارتفاع یخچال دانج حرکت کنید دیده میشو.
نروژیها از این مسیر فوقالعاده شگفت زده شدند، یک مسیرمخروطی به ارتفاع بیش از ۹۰۰ متر که به دیوارهای بیش از ۶۰۰ متر منتهی میشود.
صعود طولانی با درجه سختی A4 مصنوعی آنها را به سرحد توان و تجربه خود رساند. چهار نروژی به دلیل آب و هوای بد و وزن وسایلشان زمان زیادی را برای پشت سر گذاشتن قسمت پایین دیوار صرف کردند. اما آنها میدانستند که بزرگترین چالش، ۶۰۰ متری است که هنوز در راه است.
آنها بعدها گزارش دادند که آب و غذای همراهشان کافی نبوده و هنوز راه زیادی برای صعود پیش روی داشتند. یکی از همنوردان تیم بنام کولسرود پیشنهاد میدهد که دو نفر از مسیر باز گردند تا دو نفر باقی ماتده تیم بتوانند مسیر را بازگشایی و صعود را ادامه دهند.
اما در ابتدا هیچ کس نمی خواست آنجا را ترک کند. یکی دو روز در مورد این موضوع بحث کردند. در حالی که آنها بحث می کردند، قسمت بیشتری از مسیرهم صعود شد. سرانجام به نقطهای رسیدند که شکافی که از آن بالا میرفتند به اندازهای باز شد که به دلیل عدم ایمنی و خستگی عمومی، صعود آزاد غیرممکن بنظر میرسید.
آنها می دانستند که این لحظه برای تصمیم گیری است. در نهایت دونفر از آنها بنامهای دالی و دوزث به سمت قله ادامه میدهند، کولسرود و آشیم به سمت پایین حرکت میکنند.
پنج روز پس از اینکه کولسرود و آشیم توانستند با خیال راحت به بیس کمپشان بازگردند، آنها با دوربین تلسکوپی و چشمی همراه خود صعود قله همطنابانشان را تماشا و شادی کردند.
سپس، دالی و دوزث ( افراد تیم صعود) قبل از ناپدید شدن از دید همراهان خود که در کمپ پشیبانی مشغول رسد آنها بودند مشغول نصب کارگاه و شروع به فرود کردند.
کولسرود و آشیم فکر کردند که همه چیز تحت کنترل است و هر دو بیس کمپ را ترک کردند. آشیم به اسلام آباد بازگشت و کولسرود برای انجام برخی کارها به سمت روستای مجاور حرکت کرد.
وقتی کولسرود به بیس کمپ بازگشت، هیچ اثری از دالی و دوزث نبود. بررسی دیواره با دوربین هم فایده ای نداشت. او مطمئن بود که اتفاقی رخ داده است. سه هفته بعد، یک هلیکوپتر ارتش پاکستان وارد شد و دو جسد بی جان را که زیر برف در پای دیوار افتاده بودند، پیدا کرد. آنها به دلیل آب و هوای بد نتوانستند اجساد را جابجا کنند. زمانی که بعد از بهبودی هوا بازگشتند دیگر اثری از آن دو جسد هم نبود.
شاید یک بهمن آنها را از دیواره کنده باشد یا بخشی از کارگاه فرود آنها بخوبی عمل نکرده و یا کارگاه فرودشان از توانایی مناسب و کافی برخوردار نبوده! و از جا جدا شده باشد که باعث سقوط بیش از ۱۵۰۰ متری شده است. از زمان وقوع فاجعه، این مسیر بدون بازگشت نامیده می شود.
جان میدندورف، کوهنورد آمریکایی در مقاله ای برای باشگاه آلپاین آمریکا نوشت: «تلاش غم انگیز نروژی ها نقطه عطفی از سبک و تعهد در سنگ نوردی از دیواره های بزرگ بود که راه را برای تلاشهای آینده هموار کرد.
مسیر سفر بزرگ
از زمان فاجعه نروژی ها در سال ۱۹۸۴ میلادی، تا تابستان ۱۹۹۲ میلادی هیچ تیمی اقدام به صعود برج بزرگ ترانگو نکرده بود. نه از مسیر نروژی ها و نه مسیرهای دیگری.
در بخش نخست این مقاله خواندیم که گریت ترانگو یک قله فرعی به نام گریت ترانگو شرقی به ارتفاع ۶۲۳۱ متر دارد.
در تابستان ۱۹۹۲، یک تیم سوئیسی-آمریکایی تصمیم گرفت ۱۵۰۰ متر دیواره گرانیتی صاف و یکسره جبهه شرقی گریت ترانگو را صعود کند.
این تیم متشکل از کوهنوردان سوئیسی بنامهای خاویر بونگارد معروف به تو تو ، اولی بوهلر و فرانسوا استودمان، جان میدندورف آمریکایی و عکاس آس کواله بود.
در ۲۴ ژوئن ۱۹۹۲، تیم صعود کمپ اصلی خود را در نزدیکی یخچال دانج برپا کرد.
اما این گروه خیلی زود از هم جدا شد. اولی بوهلر و فرانسوا استودمان تصمیم گرفتند از برج بی نام بالا بروند، در حالی که میدندورف و بونگارد شروع به برنامه ریزی مسیر جدیدی در جبهه شرقی برج گریت ترانگو کردند.
جستجوی مسیر صعود
میدندورف دیواره نورد پر تجربه ای بود و سابقه بازگشای و صعودهای فراوانی روی دیواره های بزرگی را در رزومه ورزشی خودش داشت. او به مدت یک هفته مسیرهای ممکنه و شکافهای مسیر را با دوربین دوچشمی که همراه داشت مطالعه کرد. نتیجه بررسی های میدندورف نشان داد که که دو مسیر خوب در آنجا وجود دارد، به همراه شکافهای مناسب برای ابزارگزاری و قسمتهایی که فقط به چند ده بولت و ریبولت نیاز دارد .در این بین، آنها بارهایشان را تا کمپ بالاتر از یخچال دانج حمل کردند.
بروی دیواره صیقلی ترانگوی بزرگ یک پوسته صخره ای به دیواره چسبیده که دو شکاف در دو طرف آن میتوانست مسیر خوبی برای صعود باشد. هر دوی این مسیرها شکاف هایی در دو طرف یک پوسته غول پیکر ۶۰۰ متری هستند که به دیواره تکیه داده است. نروژی ها مسیری انتخاب کرده بودند که رو به شرق داشت. این یک حرکت هوشمندانه بود، زیرا آن مسیر در طول روز تابش خورشید بیشتری دریافت می کرد. اما میدندورف و بونگارد تصمیم داشتند کار جدیدی انجام دهند و از همین روی آنها مسیر مستقیم و رو به شمال را انتخاب کردند.
بعد از ۲۰ روز برنامه ریزی، زمان شروع فرا رسید.
از آنها نقل میشود که درهنگام نزدیک شدن به پایه دیوار شرایط برایشان قدری خطرناک شد. یخچال پر از شکاف بود و دو سراک یخی بالا دست بهمن هایی از یخ و برف را فرود آوردند. بالای سراک دوم، دهلیز عظیم که آن را دهلیز علی بابا نامیدند، که از سمت شرق به ابتدای مسیر انتخابی آنها هدایت می شد.
در ساعات گرم روز، دهلیز بسیار فعال بود، پر از بهمن و ریزش یخ. بنابراین دو کوهنورد تصمیم گرفتند که صعود خود از آن قسمت را در شب ادامه دهند. اما حتی در ساعات اولیه، انبوهی از یخ و سنگ همچنان به طور مرتب به پایین میریخت.
در یک لحظه بونگارد فریاد زد: “همین الان از خندق برو بیرون، یک دقیقه دیگر میمیری!” پس از آن، بهمن عظیمی فرود آمد که اگر میدندورف حرکت نمی کرد، میدندورف را از بین می برد. آنها از طریق این میدان مین تمام غذا، آب و تجهیزات خود را برای مسیر جدید حمل می کردند.
شروع صعود
در ۱۳ جولای ۱۹۹۲ آنها اولین شب خود را روی دیوار گذراندند. آنها در یک پرتالج دو نفره که توسط میدندورف برای صعود طراحی شده بود شب را سپری کردند.
آنها به خالص ترین و متعهدانه ترین شیوه و تنها با شش حلقه طناب برای کوهنوردی و حمل تجهیزات صعود کردند . روش انتخابی صعود آنها به سبک کپسوله و طناب ثابت گذاری از کمپ به کمپ بود. تا اینکه در میانه راهبه این نتیجه رسیدند که انتقال هر کمپ به سمت بالاتر ایمنتر است. حرکت بین کمپ های آنها به تمام مهارت، قدرت و مغز آنها نیاز داشت. اشتباهات قابل فکر کردن نبود آنها همچنین باید آبی را که داشتند جیره بندی می کردند، حداقل تا زمانی که بتوانند به قسمت بالای دیوار برسند، جایی که بتوانند برف رابرای ذوب کردن جمع کنند.
کم آبی در کوهستان بسیار خطرناک است. اگر آب کوهنوردی تمام شود، به سرعت خسته میشوند و به سختی فکر میکنند. احتمال اشتباه کردن بسیار بیشتر می شود. میدندورف به یاد می آورد: آب کردن برف یک کار تمام وقت بود.
آنها خطرناک ترین بخش صعود را “Gollum’s Gully” نامگذاری کردند، گوشه ای به طول ۱۵۰ متر با خطر بهمن زیاد. چند بهمن کوچک به بونگارد و میدندورف در نقاط مختلف دیوار برخورد کرد. آنها همچنین تعدادی بهمن بزرگ را دیدند که خیلی دور نبودند. این بخش خطرناک از سمت چپ مسیر نروژی ها شروع می شد. در نیمه بالا، در بالای طاقچه برفی، آنها در طول مسیر نروژی برای سه طول طناب صعود کردند. سپس به سمت راست، به سمت قله ادامه دادند.
طوفان در اطراف پرتالج
در ۲۵ ژوئیه، طوفان بزرگی آنها را به مدت سه روز به دام انداخت. اما میدندورف و بونگارد برای یک استراحت اجباری شکر گذار بودند. خوشبختانه درست کردن آب در آن مدت برایشان سخت نبود. آسان بود. طاقچه ای طبیعی که آنها در آن داخل پرتالج اطراق کرده بودند با یخ و برف پوشیده شده بود. آنها هنوز پنج روز سوخت داشتند، بنابراین نگران نبودند.
پرتالج آنها با وجود باد سهمگین که مانند پتک بر آن میکوبید همچنان مقاومت می کرد. تقریباً غیرممکن است که از حرکت یک پرتالج در هنگام طوفان جلوگیری کنید، چه رسد به اینکه در ارتفاع ۶۰۰۰ متری در قراقورام روی دیواره ای این چنین عریان باشید.
از دست دادن هر وسیله ضروری، اعم از دستکش یا پوتین، می تواند پایان صعود یا حتی مرگ باشد.
میدندورف بعدها عنوان کرد که هر روز به این فکر میکرد که احتمال زیادی وجود داشت که اتفاق بدی بیفتد. که هر لحظه ممکن است «چراغ خاموش» شود. اما آنها مشغول و مصمم ماندند. کار بسیار سختی بود، روزهای طولانی ۱۶ ساعته. آنها هرگز احساس بهبودی نکردند، اما بخشی از استراتژی بالا رفتن از دیواره بزرگ در ارتفاع، حفظ سرعت خوب و مقابله با چالشها به محض ایجاد آنهاست. میدندورف توضیح داد: “شما زمان زیادی برای ترسیدن ندارید.”
دومین صعود قله شرقی
بونگارد و میدندورف در ۲۸ ژوئیه ۱۹۹۲ به قله رسیدند. یک طول نهایی ترکیبی از یخ و سنگ بود، سپس یک پیمایش کوتاه برفی تا قله.
در آنجا آنها یکی از میخ های ناودانی (پیتون ) نروژی را پیدا کردند که برای فرود استفاده کرده بودند. این ثابت کرد که نروژی ها در قله شرقی ترانگو بزرگ نیز در صدر قرار گرفتند.
بعدها میدندورف اعلام کرد که مهمترین چیز برای آنها این بود که هر دو لذت بردند. و هدف آصلی آنها بازگشایی مسیری بروی دیواره زیبا با حداقل امکانات و با کمترین صدمه ممکن به دیواره و مسیر، بود.
بونگارد و میدندورف اولین کوهنوردانی بودند که زنده از قله شرقی بازگشتند.
مسیر تمام شده
میدندورف در مقاله ای اینچنین شرح می دهد: در قله، “اولین فکری که به ذهن من خطور کرد این بود” چه منظره ای!” سپس “لعنتی می خواهیم از این کوه پایین بیاییم؟” این احساس بسیار گذرا است و احتمالاً نمی توان به طور کامل به یاد آورد که چه چیزی به ذهن خطور کرده است.
مسیر آنها، به موازات مسیر نروژ، شامل صعود مصنوعی فنی، برخی طولهای صعود طبیعی، یخنوردی عمودی، و طولهای مصنوعی طبیعی ترکیبی بود. آنها به ۴۴ طول فرود و سه روز نیاز داشتند تا بخشی را که گولومز گالی نامیدند تکمیل کنند و در عین حال از ریزش بهمن دائمی جلوگیری کنند.
آنها مسیرشان را گراند وویاژ به معنای سفر بزرگ نامگذاری کردند. درجه سختی این مسیر نیز VII، ۵.۱۰، A4+، WI3 می باشد که در ۱۳۴۰ متر و ۳۳ طول صعود با طناب ۶۰ متری انجام گرفت.
جان میدندورف هنوز هم تجهیزات سنگنوردی را برای دیوارهای بزرگ طراحی می کند و در تحقیقات تجهیزات کوهنوردی در Bigwallgear.com فعال است.
خاویر بونگارد در ۱۵ آوریل ۱۹۹۴ در حین پرش بیس ۳۰۰ متر در نزدیکی زادگاهش اینترلاکن درگذشت. با پریدن از صخره مورد علاقه اش، چتر اصلی و ذخیره اش هر دو عمل نکرد.
در مورد خاویر بونگراد نقل قولهای از زبان دوست نزدیکم اشتفان زیگریست در حال تدوین دارم که از همین الان شما را به خوندن آن دعوت میکنم. اشتفان زیگریست یکی از کوهنوردان بسیار معروف و توانمد سوئیسی است که با خاویر بونگارد تا زمان صانحه مرگبار خاویر در سال ۱۹۹۴ هم خانه بودند.
گردآوری و ترجمه و تدوین: امیر سعید احمدی با کمک از مطلبی به همین نام از سایت اکسپلورر وب