در عالم کوهنوردی، هر صعود حکایتی منحصر به فرد دارد؛ داستانهایی از شجاعت، خلاقیت و ارادهای استوار. اما بعضی صعودها فراتر از دستاوردهای شخصی، به نمادی از اراده و گامهای بلند کوهنوردان در همسویی با طبیعت بیکران تبدیل میشوند. “آیگر مسیر متانویا: صعود به قلب تغییر” از این قبیل است؛ ماجراجوییای که نه تنها به خاطر چالشهای فنیاش، بلکه به خاطر داستان پنهان در پس آن، معروف است.
در سال ۱۹۹۱میلادی، جف لو، کوهنوردی برجسته آمریکایی، پس از رخدادهای تلخ زندگی شخصی و مواجهه با مشکلات مالی و بدهیهای مالیاتی، عمیقا آشفته و فرسوده شده بود. با جدایی همسرش و از دست دادن عشق جدیدش (کاترین دستیول کوهنورد)، و همچنین برکناری از مدیریت شرکت تجهیزات کوهنوردی به دلیل نگرانی از ورشکستگی و واگزاری آن به برادرانش، زندگی او دچار هرج و مرج شده بود. تحت فشارهای روانی شدید، تواناییاش برای ادامه کوهنوردی را از دست داده و حتی ترس از خاتمه دادن به زندگی خود نیز وجود داشت.
در بحبوحه چالشهای شخصی، جف لو به کوهها، جایی که همیشه خود را به آن نزدیک احساس میکرد، پناه برد. او با تصمیمی جسورانه، خود را برای صعود فری سولو و زمستانی از یک مسیر جدید و مستقیم در دیواره شمالی آیگر آماده کرد. این مسیر، بین مسیر ژاپنیها و مسیر هارلین قرار داشت و نقطه شروع آن (تا دهانه هواکش تونل ایگر) با مسیر اودسه مشترک بود.
بسیاری از دوستانش این تصمیم را به تلاشی برای خودکشی به سبک جف لو تلقی میکردند.
خبر تلاش جف لو برای صعود، موضوعی جذاب برای خبرگزاریهایی بود که از مشکلات او آگاه بودند. موقعیت جغرافیایی دیواره آیگر که اجازه پیگیری صعود از طریق دوربین را میداد، باعث شده بود خبرنگاران و تماشاچیان بسیاری در شهر گریندلوالد برای دیدن آنچه آنها اقدامی به منزله خودکشی میدانستند، گرد هم آیند.
در آن روزها، دیواره آیگر، که از دوران طلایی آلپینیسم به عنوان “دیواره قاتل” شناخته میشد، سرمای بیرحمانه، برف سنگین و کولاکهای شدید را به نمایش گذاشت.
توضیخ: شهر کوچک کوهپایهای آیگر، گریندلوالد نام دارد، جایی که خط قطاری که از دیواره آیگر عبور میکند، آغاز میشود. این خط قطار پیش از غیب شدن در تونلی در دل کوه آیگر، در ایستگاه کلاین شایدگ توقف میکند که از آنجا دیواره آیگر به خوبی قابل مشاهده است. یک مسیر باریک از کنار این ایستگاه به پایین دیواره میرود که نقطه آغازین برای صعود دیواره آیگر به شمار میرود. این ایستگاه دارای هتل و رستورانی است که بیش از ۱۵۰ سال قدمت دارند، با تراسی که به دیواره شمالی آیگر مشرف است. از دهه ۳۰، دهها تلسکوپ برای پیگیری صعودهای آیگر در این تراس نصب شدهاند و مکانی برای تماشا و پوشش خبری صعودها است.
جف لو، در مقابل چشمان صدها دوربین فیلمبرداری و عکاسی و در حضور چندصد کوهنورد و اسکیباز از ایستگاه قطار کلاین شایدگ، صعود خود را آغاز کرد و با انرژی آن را ادامه داد. در طول صعود، او توانست از چند بهمن کوچک جان به در ببرد.
در حالی که صعودش را ادامه میداد، جف لو در منطقهای با نام شکاف سخت (schwirige riss) کوله تدارکاتی خود را کنار شکاف محکم کرد و شروع به بررسی شکاف کرد. به دلیل ریزش بهمن کوچکی، کولهاش زیر تودههای برف دفن شد، اما او به صعود خود ادامه داد. چند صد متر بالاتر، اندکی پایینتر از بخش شکافهای یخی معروف به انکبوت سفید (weisse spinne)، به علت مه غلیظ، طوفان و شرایط کولاک شدید، دیگر در دید دوربینها نبود. لو چندین روز در معرض طوفان شدید، به تنهایی روی دیواره چالشبرانگیز آیگر و با بادهای برفی سرد، از دید خبرنگاران، دوربینها و تیم پشتیبان خود دور ماند.
روزها و شبها گذشت. کوهنوردان، فیلمبرداران و خبرنگاران مستقر در گریندلوالد به اتفاق آرا بر این باور بودند که جف لو دیگر زنده نیست، احتمالاً سقوط کرده یا به دلیل مدفون شدن تجهیزاتش زیر برف، از سرما جان باخته است.
در وسط طوفان و مه سنگین، جف به طاقچه طبیعی رسید، که به “لانه پرنده” شهرت دارد و در زمستانها معمولاً پشت دیواری از برف فشرده و یخ پنهان میشود. با استفاده از پشتکار و خلاقیت خود و بدون داشتن تجهیزات خاصی، ورودی آن را پیدا کرد و با امکانات محدودی که داشت، در آنجا بیواک اضطراری کرد.
پس از پنج روز و با بهبود شرایط آب و هوایی، جف لو با بیداری ذهنی و تلاشهای زیاد، توانست خود را از وضعیت خطرناک نجات دهد. نه روز پس از آغاز صعود، در آستانه طوفانی دیگر، او به قسمت گردهای رسید که به نقطه خروجی دیواره منتهی میشد و قله را فتح کرد. هلیکوپترهای امدادی نیز برای انتقال جف لو یا آنچه از او باقیمانده بود، به پایین آمدند.
آنچه از ۲۷ فوریه تا ۴ مارس ۱۹۹۱ اتفاق افتاد، یک صعود جسور و نوآورانه بود، هم از نظر سبک و هم از نظر تعهد.
هیچکس دقیقاً نمیداند در پنج روز سخت چه بر جف لو گذشت. اما او پس از اتمام صعودش از آن نه روز طاقتفرسا که در آن با مرگ دست و پنجه نرم کرد، بیان کرد که این تجربه او را به خودش و طبیعت نزدیکتر کرده است. او این صعود را به عنوان یک تحول عمیق “Metanoia” توصیف کرد و همین نام را بر مسیر جدید ۱۸۰۰ متری خود در دیواره شمالی آیگر نهاد، مسیری با نامی مرموز و افسونگر.
متانویا واژهای یونانی است که در روانشناسی، فلسفه و مذهب به کار میرود و به معنای یک تغییر عمیق در نگرش، باورها یا افکار فرد است که ممکن است منجر به بهبود یا رشد روحی او شود. این تغییر ممکن است به صورت ناگهانی و ناخواسته رخ دهد، اما معمولاً نیاز به آگاهی، تفکر عمیق و تعمق دارد. گاهی معنی متانویا را “توبه” نیز مینامند.
تأثیر صعود “متانویا” توسط جف لو بر جامعه کوهنوردی، فراتر از یک دستاورد عادی بود. با صعود دیواره شمالی آیگر، لو یکی از ماندگارترین فصلها در تاریخ کوهنوردی را به ثبت رساند. این مسیر افسانهای که لو در سال ۱۹۹۱، در شرایط زمستانی و با امکانات محدودی به تنهایی صعود کرد، تنها به خاطر نیاز به مهارت و استقامت فیزیکی برای پشت سر گذاشتن سختیهایش شهرت نیافت، بلکه به دلیل پیامهای عمیقتری درباره رویارویی با چالشها، خودشناسی و تغییرات درونی نیز ارزشمند شد.
با گذشت زمان، تلاشهایی برای صعود این مسیر انجام شده اما هیچ کدام به نتیجه نرسیدند. و همین باعث شد مسیر متانویا در رخ شمالی آیگر به مسیری پر راز و رمز و دست نیافتنی تبدیل شود.
سخن پایانی
صعود “متانویا” به ما یادآوری میکند که هدف کوهنوردی صرفاً رسیدن به قله نیست؛ بلکه مسیری است که طی میکنیم، تغییراتی که در خود ایجاد میکنیم و ارتباطی که با طبیعت و دیگر کوهنوردان برقرار میکنیم. این صعود، مانند بسیاری دیگر از صعودها، نشان دهنده رشد، یادگیری و تبدیل شدن است. تبدیل شدن به نسخه ای بهتر از خود.
یک چهارم قرن پس از صعود افسانهای جف لو از دیوار شمالی آیگر و بازگشایی مسیری که به نام “متانویا” شهرت یافت، توماس هوبر آلمانی، اشتفان سیگریست و راجر شالی از سوئیس، بالاخره اولین تکرار این صعود آلپی افسانهای را انجام دادند. که این صعود نیز همراه با چالشهای فراوانی بود. در اینجا نظرتان را به مقاله ای که در مورد این صعود و ماجرای پیدا شدن کوله گم شده جف لو ٬ در سایت قرار داده ام جلب میکنم.
گردآوری و تدوین متن با اقتباس از کتاب متانویا: امیر سعید احمدی
منبع تصاویر: سایت جف لو متانولیا
https://www.amir.ahmadi.li/%d9%8deiger-northface-metanoia/